سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسر خود محمد بن حنفیه فرمود : ] پسرکم از درویشى بر تو ترسانم . پس ، از آن به خدا پناه بر که درویشى دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنى پدید آرد . [نهج البلاغه]
 

 

 

کلبه عشق

گم شده ام در شب یلدایی ات

در نفس سبز مسیحایی ات



محو تماشای نگاه تو ام

آه از آن دیده دریایی ات




چشم غزال دل بیچاره ام

گم شده در ساغر مینایی ات




باز نشانده ام دلم را به موج

شرجی چشمان اهورایی ات





آتش پنهان دلم شعله زد

بر خم آن طره یلدایی ات



خدا کند که بیایی یابن الحسن





  • کلمات کلیدی : مناسبت‌ها

  • ::: سه شنبه 89/9/30 ::: ساعت 9:15 عصر :::   توسط مجنون 
    نظرات شما: نظر

     

     

    امام زین‌العابدین(ع): حق همسر این است که بدانی خداوند او را مایه‌ی آرامش و انس تو قرار داده و بدانی که این خود، نعمتی است از جانب خداوند به تو. پس اورا گرامی بدار و با او مهربان باش.


    پیامبر اکرم(ص): هرگاه بنده به چهره‌ی همسرش و همسرش به چهره‌ی او بنگرد، خداوند به آن دو با نگاه مهرآمیز می‌نگرد؛ و هرگاه دست یکدیگر را بگیرند، گناهان آن دو از لای انگشتانشان فرو میریزد. 

     

     





  • کلمات کلیدی : آیان و روایات

  • ::: یکشنبه 89/9/28 ::: ساعت 2:4 عصر :::   توسط مجنون 
    نظرات شما: نظر

     

     

    در فرهنگ اسلامی، خانواده یک نهاد مقدس، کانون وفا و صفا و به تعبیر بزرگان و مردان الهی، یک قافله الهی است. در این قافله در اثر یگانگی و صمیمیت بین اعضاء، افراد در هم گم هستند؛ آنچنان‌که در یک قافله گم می‌شوند. 

    با هم حرکت می‌کنند، با هم می‌ایستند، با هم می‌خورند و فردیت و من و تویی وجود ندارد.


    استاد شهید مرتضی مطهری 






    ::: جمعه 89/9/26 ::: ساعت 1:48 عصر :::   توسط مجنون 
    نظرات شما: نظر

     

    اول: مهمانی دعوت داشتند. خیلی دیر شده بود. با عصبانیت قدم می‌زد و جملات تندی را آماده می‌کرد تا نثار شوهرش کند.

    دوم: مهمانی دعوت داشتند. خیلی دیر شده بود. با کلافگی قدم می‌زد و جملات مودبانهای را برای معذرتخواهی از میزبان آماده می‌کرد.

    اول: با عصبانیت سوار ماشین شد و گفت: "نمی‌گی دیر می‌شه؟ این چه وقت اومدنه؟ من جواب میزبان را چی بدم؟ اصلا به فکر نیستی. مثلا ازدواج کردی. هنوز بلد نیستی یه مرد متاهل باید چه جوری رفتار کنه؟" شوهرش تمام جملاتی را که برای عذرخواهی آماده کرده بود، قورت داد.

    دوم: با عجله سوار ماشین شد. لبخندی زد و گفت: "خسته نباشید. کجا بودی؟ بریم که خیلی دیر شده." شوهرش گفت: "یکی از مشتریهای کله گنده اومده بود. نمی‌شد ردش کرد. معطل اون شدم."

    اول: پلههای سالن را با عجله طی کرد. وقتی رسید با اعتراض همه فامیل مواجه شد. با نارحتی شروع کرد به شکایت از شوهرش: "هر چی بهش گفتم زود بیا فایده نداشت. من از چند ساعت پیش آمادهام. اصلا براش مهم نیست که مردم محبت کردن دعوتمون کردن."

    دوم: پلههای سالن را با عجله طی کرد. وقتی رسید با اعتراض همه فامیل مواجه شد. به میزبان لبخندی زد و گفت:"شما ببخشید. همسرم خیلی گرفتاره. کار مهمی براش پیش اومد. به خاطر همین دیر شد. انشاءالله جبران می‌کنیم."

    اول: رفت روی یک میز جدا نشست. سر حرف را با خانمی که کنارش بود و او را نمی‌شناخت، باز کرد و گفت: "دیر شدن تقصیر من نبود. اصلا به من چه ربطی داره؟ اگر اختیارم دست خودم بود که دیر نمی‌اومدم. دفعه دیگه تنها می‌یام. این مردها همهشون همین جورن. ادب و وقتشناسی حالیشون نیست."

    دوم: رفت و نزدیک میز میزبان نشست. سر میز آشناها می‌رفت و مودبانه سلام می‌کرد و جواب اعتراض آنها را هم با لبخند می‌داد.

    اول: سوار ماشین شد و با عصبانیت در ماشین را به هم کوبید. شوهرش پرسید: " چه خبر بود؟ کیا بودن؟ خوش گذشت؟" انگار منتظر این سوال بود. جواب داد: "نمی‌اومدیم بهتر بود. یه جوری نگام می‌کردن که انگار تقصیر من بود. دفعه دیگه تنهایی می‌یام. تو هم از سرکارت بیا.مامانم هم گفت عجب شوهر بیفکری داری." وقتی حرفهایش تمام شد نگاهی به شوهرش کرد.سکوت کرده بود و چیزی نمی‌گفت. هر دو با اخم منتظر بودند که زودتر به خانه برسند.

    دوم: سوار ماشین شد. شوهرش پرسید: "چه خبر بود؟ کیا بودن؟ خوش گذشت؟" جواب داد: "آره. عالی بود. همه بودن. خوب شد اومدیم همه رو دیدیم. میزبان خیلی تشکر کرد که با این سختی باز هم اومده بودیم. مامانم هم خیلی سلام رسوند. خوب تو بگو. خوش گذشت؟" شوهرش هم کمی از مهمانی گفت و بعد با اشتیاقِ تمام از اتفاقات روز و دلیل دیرکردنش صحبت کرد. هر دو با لبخند، گرمِ صحبت بودند و نفهمیدند که کی به خانه رسیدند.

     





  • کلمات کلیدی : داستان‌های زندگی

  • ::: سه شنبه 89/9/23 ::: ساعت 9:50 صبح :::   توسط مجنون 
    نظرات شما: نظر



    عاشورا ،درگیری دوباره محمد(ص)است،با جاهلیت بنی امیه و شرک قریش...

    عاشورا ،تجدید مطلع رجزهای «بدر»است و«حُنَین»...

    عاشورا ،خط بطلان است بر موجودیت دوباره ی«احزاب»و«خیبر»...

    عاشورا ،انفجارنماز است درشهادت،و انفجار شهادت است در نماز...

    عاشورا ،راز حب ازلی است،در اِفشایی شکوهمند...

    عاشورا ،قتلگاه اشباح توحید است،در مصاف تجسم شرک...

    عشورا ،تبلور شکوهزادِ جاودانگی حق است،در تباهستان نابود باطل...

    عاشورا ،نماز شب یازدهم است،درسکوت خروشان خیمه های سوزان...

    عاشورا ،هشدار خونین حسینیه هاست،درمعبر اقوام...

    عاشورا ،رمز بقای دین اسلام است وبرقراری آیین حق(حُسینٌ مِنّی وأنا مِن حُسین).

    عاشورا ،خروش تُندرآسای «عدل» است، در کلیت ناچیز کاخ دمشق، و سپس کلیت ناچیز همه ی کاخها و قدرتها...

    عاشورا ،نفی همه ی ستمها و پلیدیها و پستیها و فجورها و ظلمها و حق کشی هاست،به هر نام و در هرعملکرد...

    عاشورا ،فریاد گستر انسانهای مظلوم است،در همه ی تاریخ...

    عاشورا ،غمگسار سترگ یتیمان و کوخ نشینان است،در هر جای زمین.

    عاشورا ،دست نوازش انسانیت است،بر سر بی پناهان...

    عاشورا ،رواق سرخ حماسه است، در تاریکستان سیاهی وبیداد...

    عاشورا ،قلب تپنده ی دادخواهان است،در محکمه ی بشریت...

    عاشورا ،طنین بلند پیروزی است،در گوش آبادیها...

    عاشورا ،عطشی است دریا آفرین، در اقیانوس حیات...

    عاشورا ،شهادتی است تابیده، بر چکادهای افراشته ی پیروزی...

    عاشورا ،«رسالتی»است بزرگ، بردوش «اسارتی» رهایی بخش...

    عاشورا ،خروش طنین افکن آزادگی است،در زندگی...

    عاشورا ،زنده کننده ی اسلام است، و اسلام زنده شده ی عاشورا...

    عاشورا ،بانگ رسای همه ی انسانهاست، در همه ی تاریخ، از همه حنجره های پاک و خدایی...

    عاشورا ، آبروی نمازگزاران است و عزت مسلمانان...

    و سرانجام، عاشورا رکن کعبه است و پایه ی قبله و عماد امت و حیات قران و روح نماز و بقای حج و صفای صفاومروه و جان مَشعَر و مِنی...

    و عاشورا ،هدیه ی اسلام است به بشریّت وتاریخ.

    خدایا مارا از گریه کنندگان بر حسین(ع) و از عزاداران واقعی اش قرار بده!





  • کلمات کلیدی : مناسبت‌ها

  • ::: یکشنبه 89/9/21 ::: ساعت 9:35 صبح :::   توسط مجنون 
    نظرات شما: نظر
       1   2      >